غزل مناجاتی با خداوند کریم
ای که هستی از رگِ گردن به ما نزدیکتر بیتو باشـد بر دلـم دامِ خـطا نزدیکتر من کیام؟ یک بندهای که روسیاه و بیوفاست عبد تو با توست بر عهد و وفا نزدیکتر مهـربانی؛ مهـربانتر از تـمامِ کـائـنات مهـربانی کن دوباره بر گـدا نزدیکتر دورم از محراب و منبر،از دعا و از سحر کی رسد چشمانِ زارم بر بُکا نزدیکتر تو خدایی، خالـقی و قـادرِ مطلـق تویی بین سجده میشوم بر توبهها نزدیکتر زخم ها دارم مرا هم التـیـامی لطف کن چون که با اسمِ توهستم برشفا نزدیکتر گر که میخواهی ببّرم از گناه و معصیت بر تو هستم از سوی کـرببلا نزدیکتر |